جانِ ارزان، مرگِ مفت…
«مفتترین مرگ، مرگ ناشی از تصادفات رانندگی است. چون میتوانست اتفاق نیفتد و از آن گریز و گزیر بوده اگر ذرهای دقت میشده و سرنوشت محتوم یا اقتضای زمانه و جبر نبوده و جای توجیه و توضیح باقی نمیگذارد.» به گزارش ایسنا، مهرداد خدیر در یادداشتی در عصر ایران نوشت: «فرض این نوشته بر این است که
«مفتترین مرگ، مرگ ناشی از تصادفات رانندگی است. چون میتوانست اتفاق نیفتد و از آن گریز و گزیر بوده اگر ذرهای دقت میشده و سرنوشت محتوم یا اقتضای زمانه و جبر نبوده و جای توجیه و توضیح باقی نمیگذارد.»
به گزارش ایسنا، مهرداد خدیر در یادداشتی در عصر ایران نوشت: «فرض این نوشته بر این است که از سانحۀ تأسفبار واژگونی اتوبوسی که بهترین خبرنگاران و فعالان رسانهای در حوزۀ محیط زیست را در استان آذربایجان غربی جابهجا میکرد، آگاهید. اتفاق تلخ و دردناکی که جان دو تن از خبرنگاران را گرفت؛ هر دو هم زن، جوان و شاداب و پرکار: مهشاد کریمی و ریحانۀ یاسینی و امیدواریم مصدومان هر چه زودتر بهبود یابند و مرخص شوند.
نمیخواهم متنی احساسی بنویسم … با این که ویلیام وُردن، در کتاب «رنج و التیام در سوگواری و داغدیدگی» که با ترجمۀ روزنامهنگار صاحبسبک – محمد قائد – به اثری روان و خواندنی برای فارسیزبانان بدل شده انواع مرگ را به چهار دستۀ طبیعی، تصادفی، خودکشی و قتل تقسیم میکند، فراتر از تقسیم او میتوان ریزتر و جزئینگرتر نگاه کرد و مرگها را ۱۰ گونه دانست:
ناشی از کهولت، بیماری، همهگیری یک ویروس شایع، سکته، قتل یا مجازات مرگ، جنگ، سانحه، تصادف، فداکاری شخصی یا شغلی و در نهایت خودکشی.
به عمد نوشتم «مرگها» و نه «مرگ»؛ چرا که برخی غیر قابل قبولترند. اما چرا این گونه تقسیم میکنم؟
برای اینکه تصریح شود: مفتترین مرگ، مرگ ناشی از تصادفات رانندگی است. چون میتوانست اتفاق نیفتد و از آن گریز و گزیر بوده اگر ذرهای دقت میشده و سرنوشت محتوم یا اقتضای زمانه و جبر نبوده و جای توجیه و توضیح باقی نمیگذارد.
مرگ به خاطر کهولت سن را به اقتضای زمان و روزگار نسبت میدهیم و اصلا سن تعیین میکنیم تا خودمان را و بازماندگان را تسلا دهیم. اگرچه سوگوار عزیز سالمند خود میشویم اما آرامآرام با این سوگ کنار میآییم و اگر چه هیچکس جای آنان را پر نمیکند اما اگر شخص از نوع رفتار خود یا کوتاهی در مداوا یا کوتاهی در اجابت خواستهای درگذشته احساس پشیمانی و شرمندگی نکند با گذر زمان میپذیرد و با باورهای دینی هم تسکین آسانتر میشود.
چنانچه بر اثر بیماری بوده باشد نیز آمادگی ذهنی قبلی ایجاد شده و با توضیحات پزشکی پذیرفتنی میشود هر قدر غیبت فرد رنج و اندوه به بار داشته باشد.
مرگ به خاطر همهگیری یک بیماری مانند همین ویروس کووید-۱۹ یا کرونا را از کلیت بیماری جدا کردم چون سوگ دستهجمعی است و شخصی نیست.
سکته قلبی یا مغزی هم اگر چه تکاندهنده است و ناگاه شخص را از میان ما حذف میکند اما باز در ردیف مرگهای طبیعی جای میگیرد.
در اتفاقی مانند قتل اگرچه بسیار تکاندهنده و شوک آن فوقالعاده سنگین است اما چون و چرا درمیگیرد که با کی اختلاف داشته و انگیزۀ قاتل چه بوده و قس علی هذا.
حکایت جنگ هم روشن است و با شهید خواندن و دانستن قربانیان جنگ قبول ماجرا امکانپذیرتر میشود. نمیگوییم کنار میآیند اما این گونه مرگ، بیسبب و رایگان دانسته نمیشود.
در سوانح طبیعی مانند زلزله یا سیل هم به ارادهای قویتر یا بیاحتیاطی نسبت داده میشود. داستان خودکشی هم مشخص است: مرگی خودخواسته و به مرگهای فداکارانه هم که میرسیم مانند دوستی که جان بر سر دفاع از دوست دیگر میگذارد یا مأمور آتشنشانی که به دل حریق میرود باز میتوان توضیح داد؛ اگر چه با دلی پر درد و هیچ یک از اینها جای خالی آنها را پر نمیکند.
مرگ بر اثر تصادف رانندگی اما چیست؟ مفتترین و بدترین نوع مرگ چون میتوانسته اتفاق نیفتد.
وقتی کسی عزیزی را در کرونا از دست میدهد او را یکی از دهها هزار قربانی در ایران و صدها هزار در جهان میداند و انواع دیگر.
پارسال هم خانم خبرنگاری ناگهان درگذشت و شایعۀ خودکشی او پیچید. همه متأسف شدند اما انتخاب خود او بود ولو ناشی از برخی شرایط.
تصادف اما چه؟ کدام یک چنین مرگی را انتخاب کرده بود؟
آن چه خانواده و دوستان و بستگان را آزار میدهد و از این رنج رهاشان نمیکند این است که قابل اجتناب بوده و میشد اتفاق نیفتد و هرگز سرنوشت محتوم فرد نبوده است و «قسمت» و «پیشانینوشت» تنها برای آن است که هیچ توضیح و توجیه دیگری یافت نمیشود.
کدام قسمت و پیشانینوشت وقتی اگر اتوبوس فرسوده نبود، اگر ترمز آن را راننده آزموده بود، اگر به جای یک شخص به یک شرکت معتبر سپرده بودند و حداقل اگر راننده کمی آرامتر میراند این اتفاق نمیافتاد و خبرنگاران زنده بودند.
حال آن که در قتل، قاتلی از پیش نقشه کشیده بوده، در بیماری جسم از توان افتاده، در سکته اگر کسی مقصر باشد شاید خود فرد است که کمتر رعایت میکرده و موارد دیگر اما دربارۀ تصادف چه میتوان گفت جز این که آدمها در ایران به خاطر تصادفات رانندگی میمیرند چون، جان ارزان است و این مفتترین نوع مردن در این سرزمین است و به همین خاطر دردناکترین و رنجآورترین و تلخترین برای بستگان آنان.
چند سال پیش دوست ورزشینویسمان – مهدی شادمانی – را از دست دادیم اما میدیدیم ذرهذره دارد آب میشود و سرطان مجالی برای او باقی نگذاشته بود و بهترین داروها تنها از سرعت حرکت به سوی درۀ مرگ میکاست و این عین تعبیر خود او بود که این داروها از سرعت کاستهاند اما نه میتوانند متوقف کنند و نه مقصد دیگری پیش روست. سوگوار و شوکه شدیم اما چه میتوانستیم کرد و دلداری میدادیم که سرطان است.
تصادف اما این گونه نیست. برخی میگویند هست؛ چندان که نام آن هم تصادف است و ذیل سوانح قرار میگیرد. تصادف اما برای برخورد تصادفی من و شما در فلان سفر یا آسیب جزئی در این یا آن اتفاق نه مرگهای مکرر در سوانح متعدد. این دیگر تصادف نیست. ارزان دانستن جان آدمیان است.
در بروز سوانح رانندگی سه عامل انسانی، راه و خودرو را مؤثر میدانند. در نُرم و تعریف جهانی اما سه فقره نیست و چهارتاست و پلیس را هم اضافه میکنند؛ چرا که ممکن است که علایم کافی نصب نکرده باشند یا مدارک راننده در پاسگاه به دقت کنترل نشده باشد؛ چرا که بیش از ساعات مشخص نباید رانندگی کند و خوابآلود نباشد یا هر مسیر رانندهای با تجربه و سن خود را میطلبد و صرف گواهینامه کافی نیست. در ایران البته به اتومبیل و بعد جاده نسبت داده میشود و نقش عامل انسانی کمتر انگاشته میشود و کسی هم البته سراغ پلیس نمیرود.
در این فقره البته کارنکردن ترمز علت سانحه اعلام شده اما بررسیها نشان میدهد مهمترین عامل، انسانی است و بهترین اتومبیلها هم سرعت مطمئن دارند و باید مدام کنترل شوند.
دوستی سالها پیش میگفت یک گروه گردشگر همراه خود رانندهای از آلمان آورده بودند و وقتی مشکلات اداری امکان سپردن هدایت اتوبوس به او را فراهم نکرد و قبول کردند مسیر را نمیشناسد توافق شد که رانندۀ معرفیشده باید تحت نظر او کار کند و اگر تخلف کرد کنار گذاشته شود و بر سرعت و نوع رانندگی و کیفیت لوازم نظارت کند. شوخی نبود. به یکی از پرحادثهترین کشورهای جهان در سوانح رانندگی میآمدند و حق داشتند نگران باشند.
مرگ همکاران ما مظلومانه، تلخ و دردناک بود اما بگذارید بگوییم مفت بود. چون نباید، نباید میمردند. اگرچه هر مرگ اندوه به بار میآورَد اما در این فقره – مرگ مفت – نه از اندوه که از انبوهِ اندوه باید سخن گفت. خاصه این که این بچهها از خلاقترینها بودند در روزگاری که کار پشت میز و کپی غالب شده چشمههای خلاقیت آنها جوشان بود و میخواستند ببینند و مشاهدات خود را گزارش کنند؛ نه هر چه را که یک مقام مسئول بگوید یه مخاطب انتقال دهند.
صفات و قیودی تلخ و دردناک و مظلومانه وزن احساسی را بیشتر میکند اما وقتی میگوییم مفت، همه به خود میآییم و میپرسیم چرا؟ به خاطر این که مسئولی خواسته نانی در کف یکی از بستگان بگذارد و به جای اتوبوس یک شرکت معتبر به شخص سپرده است؟ چون راننده بیمبالات بوده و قبل از سفر، ترمز را بررسی نکرده یا میدانسته و ساده انگاشته است؟
در جنگ هزاران نفر میمیرند و بمب و موشک و گلوله انتخاب نمیکند. در بیماری جسم در جدال قرار میگیرد و ببازد میمیرد. در کهولت جز تسلیم و رضا کو چارهای؟ در سانحه، شاید خود شخص بیاحتیاطی کرده که پرتاب شده و در خودکشی انتخاب بوده است. در تصادف اما هیچیک نیست. هیچ انتخاب و قسمتی نیست. مفتترین نوع مرگ است. آن قدر مفت که برای دوستان و عزیزان بسیار گران و تحملناپذیر میافتد و کلمهای فراتر از کلیشههای سرد باقی نمیگذارد.
همۀ ما خواندهایم که از دکتر حسابی پرسیدند جهان سوم چگونه جایی است و او پاسخ داده جایی که اگر بخواهی کشورت را آباد کنی، خانهات را ویران میکنند و اگر بخواهی خانهات را آباد کنی، کشورت را باید ویران کنی. مشخص نیست این سخن واقعا از دکتر حسابی باشد یا نه (از اختراعات ایرج خان یا شایعات فضای مجازی شاید) اما اگر از من ناحسابی بپرسند جهان سوم چگونه جایی است پاسخ میدهم: جهان سوم، جایی است که در آن آدمها مفت میمیرند، مفت!»
انتهای پیام
منبع:ایسنا
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰