بررسی مبانی فقهی علامه طباطبایی
ایسنا/خراسان رضوی در چند دهه اخیر دیدگاههای علامه طباطبایی به عنوان یکی از اندیشمندان معاصر در عرصههای مختلف دانشهای اسلامی همواره مورد توجه صاحبنظران و کانونهای علمی بوده و در این میان، آراء تفسیری و فلسفی او، نگاه دقیقتری را به خود معطوف داشته است. حجتالاسلام جواد معین در یادداشتی که به بهانه سالروز بزرگداشت علامه طباطبایی
ایسنا/خراسان رضوی در چند دهه اخیر دیدگاههای علامه طباطبایی به عنوان یکی از اندیشمندان معاصر در عرصههای مختلف دانشهای اسلامی همواره مورد توجه صاحبنظران و کانونهای علمی بوده و در این میان، آراء تفسیری و فلسفی او، نگاه دقیقتری را به خود معطوف داشته است.
حجتالاسلام جواد معین در یادداشتی که به بهانه سالروز بزرگداشت علامه طباطبایی در اختیار ایسنا قرار داده آورده است:
در کنار بررسی روش تفسیری، فلسفی و مشرب عرفانی علامه درباره «مبانی فقهی» ایشان کمتر سخن آمده و حال آنکه علامه علاوه بر نگاشتن شرحی بر «کفایه الأصول» آخوند خراسانی بیشتر «آیات فقهی» قرآن کریم که حدود ۵۰۰ آیه است را در تفسیر گرانسنگ خود «المیزان فی تفسیر القرآن» شرح و تفسیر کرده است.
بدیهی است که تفسیر این دسته از آیات باید بر اساس اصول و مبانی باشد که در این نوشتار مهمترین مبانی علامه طباطبایی در تفسیر آیات فقهی از جمله حجیت ظواهر کتاب، تشریعی بودن آیات قرآن، حجیت سنت، قواعد اصول فقه، قواعد ادب عربی، علوم قرآن -قرائت، اسباب نزول و نسخ -مورد بحث و بررسی قرار میگیرد تا ضمن نگاهی نو، برگی دیگر به پژوهشهای پیرامون علامه و المیزان افزوده شود.
گزارش بررسی دیدگاهها و مبانی فقهی علامه در المیزان و سایر نگاشتههای ایشان نشان میدهد که حرکت علمی او در زمینه تفسیر آیات الاحکام، همواره بر اساس دیدگاههای مشهور امامیه بوده و برداشتهای او در نهایت، تفاوت چندانی با دیدگاه فقهی مشهور شیعه نداشته است.
از بررسی تفسیر المیزان اینگونه میتوان نتیجه گرفت که علامه بر آن نبوده که به طور مفصل به مباحث فقهی و تفسیر آیات الأحکام در المیزان بپردازد اما در نهایت از آنجایی که این تفسیر ترتیبی بوده لذا این دسته از آیات توسط علامه مورد بحث و بررسی قرار گرفته است که در برخی موارد بهطور اجمال و در پارهای از آیات به طور مفصل به توضیح و تفسیر آیات میپردازد.
بدیهی است که لازمه تفسیر آیات الاحکام، پیروی کردن از برخی «اصول و مبانی فقهی» است که مفسر بایستی با آن آشنا باشد و آنها را در پژوهش و تحقیق خود، مورد توجه قرار دهد.
علامه با فقه و اصول آشنا بوده و در علم فقه و اصول کوششهای فراوانی داشته به طوری که در علم اصول نظریات خاصی ارائه داده و در برههای نیز مشغول به تدریس خارج فقه بوده است؛ لذا در تفسیر آیات فقهی مبانی فقهی خود را مورد توجه قرار داده است.
البته ناگفته نماند که ممکن است در تفسیر بسیاری از آیات الاحکام علامه تصریح به مبانی فقهی نکرده باشد ولی از نوع نگرش علمی ایشان و توضیحات تفسیری، میتوان مبانی فقهی مربوط به آن آیه را به دست آورد.
از سوی دیگر در خصوص چگونگی تفسیر آیات الاحکام باید بگوییم که در اکثر آیات علامه بدون یادکردی از مشهور امامیه، از دیدگاه ایشان پیروی کرده است. او در تفسیر اینگونه آیات، به منابع اندکی از کتب و تفاسیر فقهی مراجعه داشته که در همین راستا شایسته است «تصحیح و تعلیق المیزان» مورد بررسی اصحاب اندیشه و قلم قرار گیرد. علامه در توضیح برخی از آیات فقهی، دیدگاه فقها و مفسران «عامّه» را یادآور شده و روایات فقهی- تفسیری عامّه را نیز مورد نقد قرار داده است.
ایشان با توجه به نگاه و روشی که در تفسیر قرآن دارند، ظواهر قرآن را حجت دانسته و در تفسیر به آن استناد میکند. همچنین سنت معتبر را در کنار قرآن برای تفسیر آیات ضروری میداند. خبر واحد معتبر در نگاه علامه همردیف با خبر متواتر قرار دارد و علامه برای تفسیر برخی از آیات به آن استناد میکند.
در مجموع نگارنده بر این باور است که علامه در تفسیر آیات الاحکام، اصول و مبانی فقهی را مورد توجه قرار داده و از آن مبانی در تفسیر آیات الأحکام استفاده نموده است. تفسیر گرانسنگ المیزان فی تفسیر القرآن را هرچند نمیتوان بهعنوان یک «تفسیر فقهی» قلمداد کرد ولی در عین حال علامه نیز همانند برخی دیگر از مفسران معاصر گاهی به بررسی اجمالی تفسیر آیات الاحکام بر اساس آنچه پیشینیان فقیه گفتهاند پرداخته و در برخی موارد، تحلیلهای خوب و مفصلی هم در خصوص این آیات داشته است؛ بنابراین درنگهای کلامی و فلسفی ایشان پررنگتر به نظر میآید و از همین جهت است که این رویکردها بیشتر مورد توجه اندیشمندان قرار گرفته است.
در نهایت میتوان گفت بهرغم اینکه گرایش تفسیری علامه، «گرایش فقهی» نبوده ولی در بسیاری از آیات الاحکام به خوبی یک تفسیر فقهی به بررسی آن آیات پرداخته و از همین جهت است که رویکرد فقهی در المیزان، جای مناسبی برای تحقیق و پژوهش دارد.
در دوره معاصر و به ویژه پس از انقلاب شکوهمند اسلامی، مباحث و موضوعات دینی، جان تازهای پیدا کرد و گویی که بعد از سالها بر کالبد خشکیده علوم اسلامی روحی عیسوی دمیده شد. در این میان اما دانش فقه و تفسیر قرآن کریم جایگاه خاصی را بیشازپیش به خود اختصاص داد. یکی از مفسران معاصر که بعد از انقلاب اسلامی توانسته بود در جمهوری اسلامی ایران، نگاههای اندیشمندان و صاحبنظران را به خود معطوف دارد «مرحوم علامه سیّد محمدحسین طباطبایی» بود.
او با نوشتن تفسیر گرانسنگ المیزان فی تفسیر القرآن دریچهای نو در افق بیکران تفسیر قرآن باز کرد که به اذعان اندیشمندان بین مفسران معاصر تا این اندازه به تفسیری دقیق از قرآن پرداخته نشده بود چراکه این تفسیر دستمایههای کمیابی دارد که کمتر تفسیری از آن برخوردار است.
علامه از بطن حوزههای علمیه برخاسته بود، و از دانش «علوم عقلی و نقلی» بهخوبی بهره داشت. در تفسیر قرآن روش «آیه به آیه» را دنبال میکرد و البته در این بین، آیاتی که سبقه کلامی و فلسفی داشت را بهطور مفصلتری به بحث میپرداخت. صاحب المیزان هرچند نگاه فلسفی خود را در تفسیر برخی از آیات نقش میداد، اما در عین حال گاهی به نقد و بررسی روایات در ذیل «بحثٌ رواییٌ» نیز میپرداخت، و گاهی نیز دیدگاههای اندیشمندان دیگر را در بوته نقد قرار میداد که خود نشانگر گستردگی زوایای این تفسیر است.
علامه در مقدمه المیزان، ابتدا تمایل زیادی به بررسی آیات فقهی نشان نمیدهد و آن مباحث را به کتب فقهی واگذار میکند و میگوید «و أمّا آیاتُ الأحکامِ، فقد اجتَنبنا تفصیلَ البیان فیها لرجوع ذلک إلی الفقه» ولی ناگزیر در ذیل هر آیه فقهی، به بررسی آن میپردازد، چراکه بنای ایشان بر تفسیر ترتیبی کل آیات بوده و به همین جهت میبایست، آیات فقهی نیز همانند سایر آیات قرآن شرح و تفسیر شود.
به این ترتیب، علامه تمامی آیات الاحکام را تبیین نموده، حال برخی از آیات با تفصیل کمتر و برخی آیات با تفصیل بیشتری از سوی علامه مورد بحث و بررسی قرار گرفته است.
از سوی دیگر در سراسر تفسیر گرانبهای المیزان میبینیم که علامه برخلاف آنچه در مقدمه آورده و ابراز علاقهای نسبت به ورود به مباحث فقهی نشان نداده، ولی عملاً ذیل هر آیهای که مربوط به مباحث فقهی بود، به تفسیر و تحلیل آن آیات پرداخته، خواه به صورت مفصل و گسترده و خواه به صورت مختصر و گذرا.
ایشان در عین حال آیات فقهی را مورد بحث و بررسی قرار داده است و قطعا در این مسیر از اصول و مبانی خاصی پیروی میکرده است، چون اساساً، هر نوع نگرش تفسیری، بر پایه یک سلسله مبانی و اصولی استوار است، که این مبانی در خلال تفسیر، نمود پیدا میکند.
برخی در آثار خود کوشش نمودهاند تا مبانی تفسیری مفسران را به شکل کاملتری تبیین کنند و گرایش و اصول تفسیری آن مفسر را روشن سازند. پژوهشگری در این زمینه به حدود ۱۳۰ اثر به عنوان منابع مبانی و اصول تفسیر اشاره میکند.
یادداشت از حجتالاسلام جواد معین، استاد حوزه علمیه خراسان و مدیر گروه زبان و ادبیات عربی جامعه المصطفی العالمیه مشهد
منبع: ایسنا
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰